دلم تنهای تنهاست، دیگه از همه سیره / ولی با همه ی درداش برای تو میمیره
کسی هرگز نمیداند چه سازی میزند فردا / چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا / همین یک لحظه را دریاب که فردا میشوی تنها
تنهایی ما غمگین است / درد دوری به دلم سنگین است / یاد ایام گذشته به دلم / زنده باد که چقدر رنگین است
درویش کوچه های تنهاییم، کاسه ی گدایی مرا سکه ی نگاه تو کافیست
وفای اشک را نازم که در شبهی تنهایی، گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم
سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا آمدی و تنها از دنیا خواهی رفت، بگذار عظمت عشق را درک نکنی، زیرا انقدر عطیم است که تو را نابود خواهد کرد
هر وفت یادت میافتم صد آه میکشم / تنهایی حق من است بار گناه میکشم / گناهم این است چرا نگفتم حرف دلم را / که شخص دیگری آید ببرد گلم را
برایم زندان ساختی با این بی وفایی / خسته ام از این زندان از این تنهایی / حسرت به دل ماندم که روزی بیاید / که دهد مرا از این زندان رهایی
دیر گاهیست که تنها بودم / قصه ی غربت صحرا بودم / وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها بودم
وقتی اشکهایم بر روی زمین ریخت تو هرگز ندیدی که چگونه میگریم، تو دلم را با بی کسی تنها گذاشتی و چشمانم را به انتظار نگاهت گریان گذاشتی
منم تنهاترین تنهای تنها / اسمتو مینویسم روی شن ها / باد میاد اسمتو پاک میکنه / کارم شده در این صحرای غمها
___________________________________________________________________________
عشق یعنی خاطرات بی غبار / دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا یک نیاز / زمزمه ای از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او / زیر باران دست تو در دست او
سلامت میکنم ای غنچه ی راز / تو بودی از برای عشقم آغاز / تویی تنها دلیل زنده بودنم / ندارم طاقتت با چشم در ناز
بی تو این فاصله ها طاقت من را برده / ساعتم زنگ زده، عقربه هایش مرده / کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم / این خسته ام از دوری تو پژمرده
ما دانه نخورده صید این صیاد شدیم / ناکرده گنه ببین چه بدنام شدیم / ترسیدن ما، ز ترس بدنامی بود / حالا از چه بترسیم که بدنام شدیم
گفتی که دگر در تو چنان حوضله ی نیست / گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست / رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت / بگذار بسوزد دل من مسئله ی نیست
خدایا! عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم / نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم / دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تاریکی / بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
این روزها دلم بهانه تو را دارد، ای زیباترین اشتباه زندگیم! با من بمان ای بهترین بهانه ی زندگیم
انتظارت چه زیباست وقتی که لبه جاده ی دل تنگی ایستادم و تو با شاخه گلی از بهانه های عاشقانه میآیی
باید آهسته نوشت، با دلی خسته نوشت، گرم و پیوسته نوشت، روی هر سنگ نوشت، تا بدانند همه اگر دوست نباشد، دلی نیست!
عشق یعنی پاک ماندن در آلودگی، آب ماندن در دمای انجماد / در حقیقت یعنی سادگی در کمال برتری افتادگی
گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری / پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری / گفتی نخواهی ببارم عشق / اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری